باز دلم غرق جنون می شود / از در میخانه برون می شود
تا به لبم ذکر علی جا گرفت/ لاف ولایت زد و معنا گرفت
من به علی تا به خدا می رسم/ اوست کَسَم، با همه من بی کَسَم
دست نبی در شعف و شور بود / خمّ غدیر همچو کُه طور بود
آیه اکمال رسالت رسید / لحظه ی اعلام ولایت رسید
دست به بیعت همه پیش آورند/ در دل خود حیف که نیش آورند
آن همه اعلام حمایت چه شد؟/ بیعت با دست ولایت چه شد؟
شیر خدا خانه نشین میکنید؟/ بدعت نو در دل دین می کنید؟
قصه ی آن میخ ِ در سوخته / چرخ زمان را جگر افروخته
چرخ زمان گشت و به اکنون رسید/ نوبت جانبازی مجنون رسید
ما به جمال مه مان دلخوشیم/ بوی علی از نفسش می چشیم
با مه خود مشق ولا می کنیم / امر کند سر به فدا می کنیم
سید ما عامل امر علی ست / نور علی از رخ او منجلی ست
کوفه برای دل ما محو شد / در "نه دی" حادثه ها لغو شد
ما به علی دست وفا داده ایم / گوش به فرمان خدا داده ایم
تا که به ما تکّه دلی داده اند / شهرت عمّار علی داده اند
با سخنی تیز تر از تیرها / سر ببریم از همه شمشیرها
پر تپش از شعر و شعوریم ما / منتظر صبح ظهوریم ما
فکه و دهلاویه را دیده ایم/ از شجر عشق، بلا چیده ایم
گرچه پر از زخم جفائیم ما / شیر یل حادثه ماییم ما
در هوس کوی تو سرگشته ایم / خانه و میخانه، تورا گشته ایم
بی تو فضای دل ما ابری است / خنده به روی لب ما جبری است
بر دل دیوانه نباشد حرج / یا پسر فاطمه عجل فرج